بزار بگم قصه ي پروازمو قصه ي عشقو عشقمو پريدنم را
من مستقيم ميگم حرفمو حتي اگه كني پنبه تو گوشت
بزني لبخند يا نيش خند بهمو همه جا كني مسخره منو
ديگه ديوار نميشنوه در هم پيامو نميرسونه
موش هاي ديوار كر شدن همه ي ارزو هام پر شدن
دختري با صد و سي و هفت اسم پسري با چيزي اضافه به اسم جسم
اخه تقصير ما نيست به خدا نبايد مارو با فاصله ميافريدي خدا
حاضرم بخورم سه ليوان مذاب تازه ولي بهم بگيد راه پيش بازه!
تحمل ميكنم هر درد لعنتي را ولي منو برسون به ارزو ي غير ممكنم را
حرف زدم بي برنامه... كي ميرسم به اون كه منتظرمه
بهش گفتم سه سال... ولي كو تا سه سال؟
بايد بشه باز دري يا سبز بشه جلوم رهي
براي رسيدن به اون راهي يا عبور كردن از اون دري
كه عمريه براش بيخوابم يا الوايي كه اين همه براش بيتابم
|